روز را دوست دارم، ولی از روزگار می ترسم
گویند روزی شیخ را گفتند به کجا چنین شتابان
نشسته اما همیشه از ما، چه ماهرانه که میبرد عشق
گفت مشک آن است که ببوید، نه آنکه عطار بگوید
که در قماری هماره با ما ، به ظاهری گیج و نابلد عشق
پ.ن : هه هه ! :دی + :سوت